جدول جو
جدول جو

معنی سیمان کار - جستجوی لغت در جدول جو

سیمان کار
کارگر ساختمان که آن قسمت از کارهای ساختمانی را که سیمان در آن ها مصرف می شود، انجام می دهد
فرهنگ فارسی عمید
سیمان کار
کسی که سیمان را در ساختمان بکار برد، بنایی که دیوارها را سیمان کشد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زیان کار
تصویر زیان کار
کسی که از کار خود زیان ببرد، ضرر کننده، زیان برنده، زیانگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوهان کار
تصویر سوهان کار
کسی که پیشه اش سوهان زدن فلزات است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
کسی که انجام دادن کاری را در برابر پول معینی برعهده بگیرد، مقاطعه کار، کنتراتچی
فرهنگ فارسی عمید
عمل و شغل سیمان کار، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ)
که کمربند سیمین بر میان بندد. آنکه کمر و میان نقره دارد. صنفی غلامان خاصه بودند که کمربند نقره بر کمر داشتند: بر اثر وی سرهنگان محمودی، سه زرین کمر و هفت سیمین کمر با سازهای تمام. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 282).
اختران را خدمتی بینند و مه را پیش رو
چرخ را سیمین کمر، خورشید را زرین کلاه.
سیدحسن غزنوی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
لغزان چون سیماب:
دوش آن زمان که چشمۀ زرآب آسمان
سیماب وار زآن سوی چاه زمین گریخت،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سُ لَ / لِ)
چون سلیمان. مانند سلیمان:
چو گفت این قصه بیرون رفت چون باد
سلیمان وار با جمعی پریزاد.
نظامی.
چو گل سوار شود بر هوا سلیمان وار
سحر که مرغ درآید بنغمۀداوود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
کسی که شغل آن سائیدن با سوهان است، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
مطمار. فادن. شاقول. رشتۀ بنا. مطمر. رژه. امام. زیج (در بنایی). ریسمان بنایان و درودگران و گلکاران برای راست کردن کار. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نِسْ)
فراموش کار
لغت نامه دهخدا
ساخنگر کسی که سیمان را در ساختمان به کار برد بنایی که دیوار ها را سیمان کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیمانکاری
تصویر سیمانکاری
ساخنگری عمل و شغل سیمان کار
فرهنگ لغت هوشیار
مقاطعه کار، کسی که انجام دادن کاری را در قبال مبلغ معینی پول تعهد کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه کار
تصویر سیاه کار
بدکار، ظالم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیان کار
تصویر زیان کار
خسران دیده، زیانگر
فرهنگ فارسی معین
کسی که انجام دادن کاری را در برابر گرفتن پول معینی به عهده می گیرد، مقاطعه کار، کنتراتچی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
Contractor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
entrepreneur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
請負業者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
קַבָּע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
ठेकेदार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
kontraktor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
ผู้รับเหมา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
aannemer
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
appaltatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
contratista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
empreiteiro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
承包商
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
wykonawca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
підрядник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
Unternehmer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
подрядчик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پیمانکار
تصویر پیمانکار
계약자
دیکشنری فارسی به کره ای